eshghe adamkosh
88/11/19 :: 9:22 عصر
- .
Sur les formes scintillantes
Sur les cloches des couleurs
Sur la vérité physique
J"écris ton nom
.
Sur les sentiers éveillés
Sur les routes déployées
Sur les places qui débordent
J"écris ton nom
.
Sur la lampe qui s"allume
Sur la lampe qui s"éteint
Sur mes maisons réunis
J"écris ton nom
.
Sur le fruit coupé en deux
Dur miroir et de ma chambre
Sur mon lit coquille vide
J"écris ton nom
88/11/19 :: 9:19 عصر
Sur mes cahiers d"écolier
Sur mon pupitre et les arbres
Sur le sable sur la neige
J"écris ton nom
.
Sur toutes les pages lues
Sur toutes les pages blanches
Pierre sang papier ou cendre
J"écris ton nom
.
Sur les images dorées
Sur les armes des guerriers
Sur la couronne des rois
J"écris ton nom
.
Sur la jungle et le désert
Sur les nids sur les genêts
Sur l"écho de mon enfance
J"écris ton nom
.
Sur les merveilles des nuits
Sur le pain blanc des journées
Sur les saisons fiancées
J"écris ton nom
.
Sur tous mes chiffons d"azur
Sur l"étang soleil moisi
Sur le lac lune vivante
J"écris ton nom
.
Sur les champs sur l"horizon
Sur les ailes des oiseaux
Et sur le moulin des ombres
J"écris ton nom
.
Sur chaque bouffée d"aurore
Sur la mer sur les bateaux
Sur la montagne démente
J"écris ton nom
.
Sur la mousse des nuages
Sur les sueurs de l"orage
Sur la pluie épaisse et fade
J"écris ton nom
ادامه درقسمت پایین...
88/11/19 :: 9:17 عصر
بر اشکال رخشان
بر زنگوله های رنگ
بر واقعیت جسم
نام تو را می نویسم
-
بر چراغ روشن
بر چراغ خاموش
بر خانه های بهم پیوسته
نام تو را می نویسم
-
بر میوه دو نیم شده
بر آینه و اتاق خوابم
بر صدف خالی بسترم
نام تو را می نویسم
-
بر سگ شکمو و مهربانم
بر گوشهای تیز
و پنجه های چلاق اش
نام تو را می نویسم
-
بر درگاه خانه
بر لوازم شخصی
بر موج های مقدس آتش
نام تو را می نویسم
-
بر قاب شگفتی ها
بر لبان مراقبان
درست بر فراز سکوت
نام تو را می نویسم
بر پناهگاههای ویرانمان
بر فانوسهای برباد رفته مان
بر دیوارهای دلتنگی مان
نام تو را می نویسم
-
بر غیبت ناخواسته
بر تنهایی برهنه
بر گام های مرده
نام تو را می نویسم
-
بر سلامتی باز گشته
بر خطر گذشته
بر امید بی خاطره
نام تو را می نویسم
-
و به نیروی یک واژه
زندگی را باز می آغازم
به دنیا آمده ام تا تو را بشناسم
تا تو را بر زبان برانم
.ای آزادی
88/11/19 :: 9:16 عصر
بر دفترچه های دبستان
روی نیمکت ام و روی درختان
بر ماسه، بر برف
نام تو را می نویسم
بر تمامی صفحات خوانده
بر تمامی صفحات سفید
بر سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام تو را می نویسم بر نقش های زرین
بر سلاح جنگاوران
بر تاج پادشاهان
نام تو را می نویسم
بر جنگل و بیابان
بر آشیانه ها، بر طاووسی ها
بر پژواک یاد کودکی هام
نام تو را می نویسم
بر شگفتی شب ها
بر نان سفید روزمرگی ها
بر فصول پیوند ها
نام تو را می نویسم
بر کهنه پاره های آسمان آبی ام
بر تالاب آفتاب کپک زده
بر دریاچه ی ماه زنده
نام تو را می نویسم
برکشتزاران ، بر افق
بر بالهای پرندگان
بر آسیاب از یاد رفتگان
نام تو را می نویسم
بر هر وزش پگاه
بر دریا، بر کشتی ها
بر کوههای زمخت
نام تو را می نویسم
-
بر خزه ی ابرها
بر قطره های عرق طوفان
بر باران تند و بی رمق
نام تو را می نویسم
ادامه دارد...
88/11/19 :: 9:2 عصر
وخدا
آدم و حـّوا را فریفت
و به آنان گفت
خواهش می کنم ادامه بدهید
خودتان را به خاطر من به زحمت نیندازید
هر کاری می خواهید بکنید
.اصلاً خیال کنید من نیستم
La brouette ou les grandes inventions
Le paon fait la roue
Le hasard fait le reste
Dieu s"assoit dedans
Et l"homme le pousse.
Jacques Prévert / 1900-1977 / Paroles
گاری (چرخ) یا نوآوری های بزرگ
طاووس چرخ می سازد
تقدیر باقی اش را
خدا بر آن می نشیند
.و انسان می راند
اشاره ای مختصر در باره چند واژه کلیدی در این شعر
آنچه در این شعر بیشتر از هر چیز خواننده را به تفکر وا می دارد. استفاده شاعر از واژه های (طاووس)، (تقدیر، سرنوشت)، (خدا) و (انسان) است. بدون شک با کمی دقت در این شعر به سادگی در می یابیم که بین این چهار واژه، پیوند مستحکمی وجود دارد. برای طاووس می توان نماد های گوناگونی را در هند، ایران و غرب پیدا کرد، از جمله طبیعت دوگانه و نامیرایی. مسیحیان اولیه عقیده داشتند که گوشت طاووس چون پیکر مسیح در قبر ناپوسیدنی است! بر بسیاری از موزاییک ها نقش این پرنده به عنوان موجودی نامیرا دیده می شود. همچنین نشستن بر دامان طاووس یا داشتن پر های طاووس گون، در نقاشی های شرق و غرب معمول بوده است. طاووس را پرنده ای خود خواه، و مغرور می دانند. با توجه به نمادهای هندی هنگامی که ایزد کامه (ایزد عشق ورزی) بر طاووس سوار می شود، مظهر هوس نامحدود و بی پایان است. در شعر «پرور» واژه «خدا» می تواند به جای ایزد عشق ورزی به کار گرفته شده باشد. از طرف دیگر با توجه به متون نویسندگان کهن فرانسوی خدا در واقع همان تقدیر و تصادف است. همچنین مار با پیچیدن بر پاهای طاووس و پنهان شدن در زیر پرهایش از جهنم وارد بهشت شد، برای همین پرنده ای نفرین شده به حساب می آید. با سیری در ادبیات کهن فرانسه می توان اینگونه نتیجه گرفت که تقدیر در حقیقت چیزی جز خدا نیست به عنوان نمونه
: دقت کنید به شواهد زیر
1."Il faut, dans la vie, faire la part du hasard. Le hasard, en définitive, c"est Dieu."
(Anatole-François Thibault, dit Anatole France / 1844-1924 / Le jardin d"Epicure, 1894)
2. "Le hasard, c"est Dieu qui se promène incognito."
(Albert Einstein / 1879-1955)
3. "Ainsi, détruire le hasard, ce n"est pas prouver l"existence d"un être suprême, puisqu"il peut y avoir autre chose, qui ne serait ni hasard, ni Dieu, je veux dire la nature, dont l"étude par conséquent, ne peut faire que des incrédules, comme le prouve la façon de penser de tous ses heureux scrutateurs."(Julien Offray de La Mettrie / 1709-1751)
4. "Le hasard est le pseudonyme de Dieu lorsqu"il ne voulait pas signer."(Anatole-François Thibault, dit Anatole France / 1844-1924)
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: پیوندهای روزانه:: :: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
10413
13
0
ازحضورشمادروبلاگم کمال سپاسگذاری رادارم
:: لینک به وبلاگ ::
|
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::